یک پنجره،کافیست

فقط تا فردا می نویسم.

یک پنجره،کافیست

فقط تا فردا می نویسم.

یه حال توصیف نشدنی

چرا؟نه خوب تو بگو چرا؟میخوام یه چیز بگم ولی نمیشه آخه چرا؟اصلا چجوری بگم؟چه کلمه هایی به کار ببرم؟وای نمیدونم.شده تا به حال یه چیزی بخوای بگی ولی نتونی؟دارم مینویسم سرم پایینه دارم همینجوری مینویسم.فقط دارم مینویسم.آخه چرا؟راستی چی میشه که آدم از زندگی نا امید میشه؟اینو نوشتم واقعا خودمم نمیدونم چی مینویسم.حداقل خیالم راحته که کسی نمیخوندش.یاد روزای بچگیم افتادم که چیزی بلد نبودم بنویسم.یه مداد از خواهرم میگرفتم و فقط خط خطی میکردم.الان دقیقا همون کارو دارم میکنم.فقط به جا کاغذ دارم تو به فضای مجازی مینویسم.چی میشد آدم بزرگ نمیشد؟بچه میموند دلش به همون سیاه کردن کاغذ خوش باشه.دغدغمونم فقط شکستن نوک مداد باشه.هی میخوام حرف دلمو بزنم ولی هرچی مینویسم دارم چرت میگم.

من قول اهنگ:

میرمو میرمو

آره دیوونمو

کم میشه شررمو

آره بی معرفت....

نظرات 2 + ارسال نظر
آویشن پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:27 ب.ظ http://dittany.blogsky.com

سلام.چطوری؟وبت خوبه.خوشمان آمد.خوشحال میشم با هم تبادل لینک کنیم.اگه مایل بودی یه سر به وبم بزن،بگو با چه اسمی لینکت کنم.اوکی.منتظرتم.فعلا.بای

سلام.منو با خمول لینک کن.من چی بزنم ؟

ژینوس شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:16 ب.ظ http://zhinoos.blogsky.com

میفهممت

امیدوارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد