یک پنجره،کافیست

فقط تا فردا می نویسم.

یک پنجره،کافیست

فقط تا فردا می نویسم.

عادت

اینجا که هستم

عادت کرده ام به قرارهایی که دیر شد

اینجا که هستم

عادت کرده ام که عادت کنم به همه چی

بهاری گذشت

ابرها گریه کردند و تو نیامدی

پاییز گذشت

درختان ناکام برگ هایشان را ریختند

و تو نیامدی

نیامدنت را به فال نیک میگیرم

شاید تو هم به عادت ما عادت کرده ای

من در هوای تو صبر میکنم

آنقدر صبر میکنم تا حلوای صبرم را

در روز مرگم مزه کنی

باشد که شیرین کند کام تلخت را

شا...

نظرات 1 + ارسال نظر
یه سیب کال پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.1sib.blogsky.com

گمان نمیکنم این دستها به هم برسند....

د و دل شکسته در انزوا به هم برسند..

زیبا و خواندنی بود ..ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد